برای" سردبيرخودم"،
برای حسين درخشان
درست در همين روزهای سالگرد وبلاگ "سردبير خودم"، حسين درخشان نويسنده آن تصميم گرفته به خاطر درس و دانشگاه آن را کم کارتر کند و ظاهر وبلاگ را آنقدر به سادگي کشانده که در کوتاهترين زمان بتواند به روزش کند. اما حسين درخشان چرخ را چرخانده و حالا "سردبير خودم" به دليل ذات رسانه اي خود و عليرغم تاکيد حسين بر اينکه دفترچه شخصي اش محسوب مي شود، جلوتر ازنويسنده اش حرکت مي کند و حسين نبايد آن را کم کار کند. وبلاگ ها و بيش از همه " سردبير خودم" روزنامه نگاری مرسوم ايران را با آنکه روزنامه نگاران معتبری داشته و دارد به حيطه جديدی از واقعگويي کشانده اند که پيش از اين نظيری برايش وجود نداشته است و مسدود شدن "سردبير خودم" يعني داستان جدی است. وبلاگ ها جای تازه ای هستند که همه ناگفته های شخصي و اجتماعي ايراني ها را مي توان در آنها پيدا کرد، هر چه که نه ميشده و نه مي شود درباره شان گفت حالا مجال بروز پيدا کرده اند و دور از انتظار نيست که سيلي از نويسندگان جديد به جمع نويسنده گان ايراني اضافه شود که سالها پيش بايد مي آمدند و راهي براي آمدنشان نبود. حسين پيشقدم بوده تا اين راه باز شود و حالا نميتواند بي آنکه مسير را دو قدم جلوتر وارسي کند، همان که تا به حال کرده، به راه خود برود. "سردبير خودم" به گواهي نشانه اش که در بسياري از وبلاگ ها وجود دارد به دست حسين درخشان نوشته مي شود ولي انگيزه هايي که حسين بر اساسشان مي نويسد همه مربوط به آنهايي ست که شايد هيچکدامشان را حسين نه ديده و نه هيچوقت بتواند ببيند اما وجود دارند. دروازه باني اطلاعات که حسين در"سردبير خودم" انجام مي دهد ناگزير، ميل شخصي اش نيست، سرجمع نظراتي است که در يکسال گذشته تصويری از مخاطبانش را بوجود آورده اند. حسين درخشان چرخ را چرخانده و کماکان بايد "سردبير خودم" را جلوتر نگه دارد.
برای حسين درخشان
درست در همين روزهای سالگرد وبلاگ "سردبير خودم"، حسين درخشان نويسنده آن تصميم گرفته به خاطر درس و دانشگاه آن را کم کارتر کند و ظاهر وبلاگ را آنقدر به سادگي کشانده که در کوتاهترين زمان بتواند به روزش کند. اما حسين درخشان چرخ را چرخانده و حالا "سردبير خودم" به دليل ذات رسانه اي خود و عليرغم تاکيد حسين بر اينکه دفترچه شخصي اش محسوب مي شود، جلوتر ازنويسنده اش حرکت مي کند و حسين نبايد آن را کم کار کند. وبلاگ ها و بيش از همه " سردبير خودم" روزنامه نگاری مرسوم ايران را با آنکه روزنامه نگاران معتبری داشته و دارد به حيطه جديدی از واقعگويي کشانده اند که پيش از اين نظيری برايش وجود نداشته است و مسدود شدن "سردبير خودم" يعني داستان جدی است. وبلاگ ها جای تازه ای هستند که همه ناگفته های شخصي و اجتماعي ايراني ها را مي توان در آنها پيدا کرد، هر چه که نه ميشده و نه مي شود درباره شان گفت حالا مجال بروز پيدا کرده اند و دور از انتظار نيست که سيلي از نويسندگان جديد به جمع نويسنده گان ايراني اضافه شود که سالها پيش بايد مي آمدند و راهي براي آمدنشان نبود. حسين پيشقدم بوده تا اين راه باز شود و حالا نميتواند بي آنکه مسير را دو قدم جلوتر وارسي کند، همان که تا به حال کرده، به راه خود برود. "سردبير خودم" به گواهي نشانه اش که در بسياري از وبلاگ ها وجود دارد به دست حسين درخشان نوشته مي شود ولي انگيزه هايي که حسين بر اساسشان مي نويسد همه مربوط به آنهايي ست که شايد هيچکدامشان را حسين نه ديده و نه هيچوقت بتواند ببيند اما وجود دارند. دروازه باني اطلاعات که حسين در"سردبير خودم" انجام مي دهد ناگزير، ميل شخصي اش نيست، سرجمع نظراتي است که در يکسال گذشته تصويری از مخاطبانش را بوجود آورده اند. حسين درخشان چرخ را چرخانده و کماکان بايد "سردبير خودم" را جلوتر نگه دارد.
نظرات