توافق جمعی در شيون سالاری
به نظرم هيچ درماندگی عمومی مثل اوضاع زلزله
نيست که آدمها "به طور جمعی" درمانده میشوند و اوضاع کسی يا کسانی در
همان روزهای اول آنقدر بهتر نيست که به داد ديگران برسد. منتها اين "به طور
جمعی" را از عمد مشخصتر نوشتم که متوجهتان کنم ظاهرن "ويران شدگی و
درماندگی" فقط در شکل جمعیست که در بين ما جدی گرفته میشود. در واقع وقتی
ويرانی و درماندگی بتدريج رخ میدهد، حتی اگر مقدارش از آنچه در زلزله و جنگ هم رخ
میدهد بزرگتر باشد، با موافقت جمعی همراه میشود. اين چيزیست که من در مورد
ويرانگری زلزله اسمش را گذاشتهام "توافق جمعی در شيون سالاری". يعنی توافق
جمعی داريم که بعضی موضوعات را ناديده بگيريم ولی برای بعضی ديگر شيون کنيم. به
طرز خارقالعادهای هم ابتکار به خرج میدهيم تا شکل توافق جمعیمان حفظ بشود.
حالا منظورم را مینویسم.
آمار سالانه تلفات رانندگی در ايران چيزی در
حدود 20 هزار مرگ و مير در سال است. تلفات مستقيم دود سیگار در ایران هم 70 هزار
نفر است. يعنی 90 هزار نفر در هر سال بدون احتساب گرفتاریهایی که به دنبال تلف
شدن اين آدمها رخ میدهد از بين میروند. خانواده از هم میپاشد، بچههای بیسرپرست
باقی میمانند و خودتان باقی داستان را حدس بزنيد. عمده مرگ و مير تصادفات رانندگی
مربوط به عدم رعايت قوانين رانندگیست، شامل نبستن کمربند ايمنی، در حال خواب
رانندگی کردن، رانندگی بعد از نوشيدن الکل زياد، سرعت زياد، نشستن توی صندوق عقب،
مسافر بيش از حد مجاز و ويراژ دادن. اوضاع اتوبوس و بنز و پرايد هم يک جور است. در
مورد موتورسيکلت هم که تقريبن همه داستانهايش را میدانيم. موتورسواری بدون کلاه
ايمنی، سرعت زياد، رد شدن از لابلای ماشينها و چراغ قرمز و موتورسواری چند نفری و
هنرنمايیهای خيابانی بیحساب و کتاب. از آنطرف خيلی بعيد است بشود به پدری که توی
خانهاش سيگار میکشد حالی کرد که دود سيگارش باعث گرفتاری باقی آدمهای دور و برش
هم میشود. لابد چند هزار نفر هم از سيگار کشيدن ديگران گرفتار تنگی نفس و انواع
بيماریهای ديگر میشوند.
من به چشم خودم ديده بودم که رانندگان تاکسی خط
ونک تا تجريش روی پيراهنهایشان از سر شانه چپ تا پايین شکم به طور مورب يک تکه
پارچه ضخیم سیاه دوخته بودند يا يک حلقهای مثل حمايل از جنس کمربند ايمنی درست
کرده بودند که میانداختند دور سينهشان، فقط برای اين که کمربند ايمنی نبندند.
هنوز هم از اينطرف و آنطرف میشنوم که اوضاع همينطوریست و همین الان هم به ضرب و
زور جريمههای سنگين برای کمربند نبستن يا سرعت زياد مثلن دارند سعی میکنند آمار
تلفات را کاهش بدهند. تازگی يکی از دوستانم میگفت راننده تاکسی از مبدا تا مقصد
دستش را گرفته بود به کمربند ايمنی ولی آن را نمیبست. انگار فيلم کمدی تعريف میکنيد.
خودروهای فاقد ايمنی هم که قوز بالای قوز.
حالا حساب کنيد اين 90 هزار نفری که سالانه از
بين میروند يکی اينجاست يکی آنجاست و همهشان با هم در يک روز از بين نمیروند
منتها همه اينها نياز به خون دارند ولی چون تلفات يکباره اتفاق نمیافتد در نتيجه
جايی صف خون دادن نمیبينيد. خوب برخلاف زلزله که هنوز نمیشود وقوع آن را پيشبينی
کرد آن دو تا ديگر را میشود از وقوعشان پيشگيری کرد، ولی کسی اهلش نيست و داستان
با خنده برگزار میشود اما به زلزله که میرسد هيجان و احساس همه جا موج میزند.
جمهوری اسلامی به دلايل بيشمار حکومت قابل قبولی نيست، صدا و سيما هم به هيچ وجه
دم و دستگاه رسانهای قابل قبولی نيست. منتها اشکال جامعه ما مربوط به ارسال پيام
تسليت از حضرات حکومت يا انعکاس خبری زلزله در صدا و سيما نیست. گرفتاری ما ربطی
به حکومت ندارد.
جمهوری اسلامی که هيچ، میخواهيد شورای امنیت
سازمان ملل بردارد پيام تسلیت بفرستد بمناسبت جوان ناکامی که بعد از نوشيدن الکل
زياد نشسته است پشت فرمان و با سرعت 150 توی خيابان لایی کشيده و چپ کرده؟ يا مثلن
اتحاديه اروپا بردارد نامه تسلی بنويسد که دو تا جوان رشيد با موتورسيکلت توی
خيابان هوس تکچرخ زدن کردهاند و کلاه موتورسواری هم نداشتهاند بعد سرشان خورده
به زمين و خونريزی مغزی کردهاند؟ اصلن انصافن چند تا از همينهایی که الان دارند
به زلزلهزدههای آذربايجان کمک میکنند خودشان مهندس ناظری هستند که همينطوری
رفاقتی زير طرحهای ساختمانی ناامن را بیحساب و کتاب امضا کردهاند؟ فکر روستاها
را نکنيد درباره شهرها و ساختمانهای ناامنشان حرف میزنيم. چندتا از کسانی که
الان در به در به دنبال پول و پتو و کنسرو برای زلزلهزدهها هستند خودشان بساز و
بفروشهایی هست که خانه بی حساب و کتاب میسازند و مجوزش را با رفيقبازی میگيرند؟
خوب اگر زلزله در تهران رخ بدهد آنوقت اصلن برای رخ دادن زلزله بايد دنبال مقصر
بگرديم يا برای اين که خانه ناامن را کی ساخته، يا بگرديم ببينيم کی چرا پيام
تسليت نفرستاده؟
20 هزار قربانی تصادفات جادهای يعنی يا راننده
خوابالوده رانندگی میکرده يا کمربند ايمنی نبسته بوده يا سرعت زيادی داشته، يک
قسمتش هم اشکال فنی خودرو در کار بوده. خوب زلزله يک بلای طبيعیست منتها با سرعت
زياد رانندگی کردن که بلای طبیعی نيست. بعد از نوشيدن الکل رانندگی کردن که جزو
بلايای طبيعی محسوب نمیشود. سال گذشته در استان فارس به تنهایی 1700 نفر بخاطر
حوادث رانندگی تلف شدهاند. همين را مقايسه کنيد با آمار تلفات زلزله آذربايجان. توی
آن 1700 نفر خیلی بچهها بیسرپرست شدهاند مثل همين زلزله. خيلیها نانآور خانهشان
را از دست دادهاند و محتاج کمکهای مالی اين و آن شدهاند، باز مثل همين زلزله. خيلی
بيشتر از اين مقدار خونی که اين روزها برای زلزلهزدهها اهدا شده برای تصادفات
رانندگی مصرف میشود. منتها هيجان برای شرکت در مراسم عمومی ما را دچار توافق جمعی
برای شيون کرده و باورمان هم نمیشود که مقصر داستان همين خودمان هستيم.
اين همان کاریست که جمهوری اسلامی هم با همه
دنیا میکند. ما مردم شبيه به حکومتمانيم و برای تقصیرات خودمان به دنبال بهانه
از اينطرف و آنطرف میگرديم. اين شباهت جامعه و حکومت است که موازنه ثبات اجتماعی
را در جامعه ما ايجاد کرده.
نظرات
حرف اینکه کسی اختیار در بلایی که به سرش آمده نداشته قطعا توجه بیشتر از کسی میگیرد که با موتور تک چرخ زده وافتاده .
نه اینکه به یکی باید یا نباید توجه کرد. حرفم واکنش طبیعی جمع است.