خاورميانه، نزاع بر سر آب

اين مناقشه ی فلسطين و اسرائيل در واقع مناقشه ی اعراب منطقه با اسرائيل است و بنا بر بعضي نظرات آدم های علمي دنيا که من دست کم پنج نفرشان را اين طرف و آن طرف دنيا ملاقات کرده ام يک بخش ناپيدا نگه داشته شده ای دارد که هيچ کدام از طرف های درگير و حتي کشورهای حامي طرفين از آن حرفي نمي زنند و همه ی مرافعه را چسبانده اند به ادعاهای ارضي و اعتقادی. اين را که مي خواهم بنويسم مستنداتش همان آدم هايي هستند که با آن ها گفتگو کردم که اتفاقأ يکي شان هم يک ايراني ست که کارشناس ارشد سازمان ملل است و مدت ها در افريقا کار مي کرده. يک مقدمه ای بنويسم بعد اصل داستان

در ميانه های جنگ ايران و عراق و به دنبال بعضي مأموريت های نظامي در خليج فارس که عمدتأ توسط غواص ها انجام مي شد معلوم شد يک جاهايي در بستر خليج فارس رنگ بستر و موجوداتش تا حدود زيادی با قسمت های ديگر آن فرق دارند. اين موضوع در چند جای ديگر از بستر خليج فارس هم ديده شد. نمونه برداری ها نشان داد که اين تغييرات مربوط به ميزان شوری کمتر آب در آن نواحي ست. جهت اطلاع تان اين که درجه ی شوری آب خليج فارس 34 در هزار است که به آن "لب شور" مي گويند (شوری آب بر حسب زمان، عمق و محل متفاوت است. يکي ازمبناها اين است و ممکن است مبناهای متفاوت ديگری هم باشد) يعني در هر هزار قسمت از آبش 34 قسمت نمک دارد

تغييراتي که در آب ديده شد مربوط بود به چشمه های آب شيرين که از کف خليج فارس مي جوشيد. تفصيلش طولاني ست اما معلوم شد که اين چشمه های آب از منابع "کارست" سرچشمه مي گيرد. کارست ها در واقع سنگ های آهکي هستند که آب رفته رفته آن ها را حل مي کند و در نتيجه هر جايي که کارست هست تبديل مي شود به يک کانال و اين کانال ها از حوالي استان فارس تا خليج فارس همينطور ادامه پيدا مي کنند و چون آب از ميان سنگ و خاک مي گذرد در نتيجه به صورت طبيعي تصفيه مي شود و آب شيرين درست مي شود اما مي ريزد به خليج فارس، يعني تلف مي شود. باز هم طولاني مي شود باقي داستان اما همان وقت ها يک کنفرانس بين المللي در دانشگاه تهران گذاشتند که ببينند چطور مي شود از اين آب ها استفاده کرد

در آن کنفرانس آدم های جالبي آمده بودند و بعضي هايشان متخصص آب در خاورميانه بودند. از اين جا حرف اصلي من شروع مي شود که به قول آن ها دعوای اعراب و اسرائيل بر سر منابع آب است، منابعي که در تمام منطقه رو به کاهش دارند و هر طرفي که از جنبه ی منابع آب دستش پرتر باشد در نتيجه دست بالا را دارد. همين اتفاقي که ترکيه در دوره ی صدام بر سر عراق آورد و در نتيجه عراقي ها به خاطر بند نيامدن آب دجله مجبورند در همه حال با ترکيه بسازند، يا همين نگراني هايي که ايران بر سر منابع آبي مشترکش مثل هيرمند با افغانستان دارد و زندگي ايراني ها در حوالي مرز افغانستان بستگي به همين منابع دارد

بار اصلي تأمين آب در خاورميانه بر سد سازی است در حالي که راه های ديگری هم برای استحصال آب وجود دارد ولي سد سازی در خاورميانه به مذاق همه بيشتر خوش مي آيد چون عوايدش بيشتر است و اين در حالي ست که در امريکا و اروپا دارند بسياری از سد ها را خراب مي کنند چون ضررشان بيشتر است. يک راه ديگری هم هست که به آن مي گويند باران مصنوعي. اين روش بازده خوبي دارد منتها بايد تکنولوژی مناسبش را داشت وگرنه هزينه توليد مي کند و نتيجه اش کم است. در خاورميانه تقريبأ هيچ کشوری صاحب اين تکنولوژی نيست مگر اسرائيل که حرف اول را در دنيا مي زند

تخصص ويژه ی اسرائيلي ها در باردار کردن ابرها و ايجاد باران مصنوعي ست. در دنيا سه روش برای باردار کردن ابرها وجود دارد. يکي اين است که با موشک های کوچک مقداری ذرات باردار (يون) بفرستند و موشک در ميان ابرها منفجر بشود و در نتيجه ابرها قطبي بشوند و تحريک بشوند برای برخورد با همديگر و ايجاد باران. روش دومش اين است که با هواپيما بروند و از بالا روی ابرها ذرات فلزی باردار بپاشند و باز همان اتفاق قبلي بيفتد. و روش سوم که به اسم روش اسرائيلي معروف است که خيلي اطلاعي از آن در دست نيست و فقط کمي تجربه ی خام در بين متخصصان است باز هم مبنايش بر باردار کردن ابرهاست اما چطوری اش معلوم نيست

اين کارشناساني که من با آن ها حرف زده ام همگي متفق القولند که منابع آب شيرين در خاورميانه به سرعت در حال کاهش است چون روش های مهار آب را ندارند يا اگر دارند از بس همه جا در طرح های عمراني دله دزدی مي کنند و مي روند به اسم سد سازی خرابي به بار مي آورند بنابراين آب در خاورميانه بيش از هر جای ديگری حساسيت دارد و همين است که پشت پرده ی هر جنگ و مرافعه ای در خاورميانه موضوع آب است اما طرفين درگيری موضوع را در ذهن مردم به اشغال خاک يک کشور يا مسايل عقيدتي نسبتش مي دهند. همين حالا هم کشورهای حاشيه ی خليج فارس دارند به خاطر آب آشاميدني شان که از تصفيه ی آب خليج فارس به دست مي آورند به احداث نيروگاه اتمي ايران که قرار است از آب خليج فارس برای خنک کردن مدارهايش استفاده کنند حساس مي شوند که مبادا آب را آلوده کند و اين ها بمانند با کمبود آب

مي دانيد اگر بگويند موضوع درگيری ها بر سر آب است آنوقت مردم حساس مي شوند که خوب پس اين همه پولي که در سد سازی و طرح های توسعه ی منابع آب داريد هزينه مي کنيد نتيجه اش کجاست؟ از سد اسوان در مصر تا سد لار در ايران همگي دچار همان بحران هزينه کردن برای هيچ است. اتفاقأ فکر نکنيد کسي در دنيا اين ها را نمي داند. خيلي هم خوب مي دانند ولي اين تفاوت کارشناس هاست که بعضي هايشان ارزان ترند و با پول و هديه دهانشان را مي بندند و بعضي ها اصلأ اهل معامله نيستند

خيلي خلاصه و غير فني نوشتم که حوصله کنيد بخوانيد ولي اصل موضوع اين است که داستان درگيری در خاورميانه چندان هم بر سر خاک و اعتقادات نيست. بيابان بي آب و علفي که نشود در آن زندگي کرد به درد چه کسي مي خورد؟ شوروی هم آلاسکا را به امريکا فروخت چون به دردشان نمي خورد. درست است که نفت دارد اما همين حالا روس ها با سيبری شان که نفت و گاز دارد مانده اند که چه کنند آلاسکا ديگر پيشکش شان مي شود. من به حرف کارشناساني که با آن ها حرف زدم بيشتر از حرف سياستمدارها اعتقاد دارم. دعوای زمين و اعتقادات نيست دعوا بر سر آب است

نظرات

پست‌های پرطرفدار