سهامداری

توی دوران جنگ و البته پيش از آن هم در خوزستان نفت و گاز‌خيز، خيلی از شهرها يا محله‌ها لوله‌کشی گاز نداشتند. بنابراين زندگی، از آشپزی گرفته تا حمام خيلی از خانه‌ها بسته به سيلندر گاز بود. خوب توی همان دوران جنگ پيدا کردن سيلندر گاز پر شده يک چيزی بود در حد معجزه. هيچ حساب و کتابی برای دسترسی به سيلندر گاز نبود چون اوضاع جنگی بود. نفت هم باز دچار اين گرفتاری بود که از فرط تقاضای مردم کم می‌آمد و همين يک نمونه که من برای يک بشکه 20 ليتری نفت از ساعت 6 بعدازظهر تا 8 صبح فردايش توی صف بودم احتمالن وضعيت را برای‌تان روشن می‌کند. من هم مثل خيلی‌های ديگر. دستکم ماهی يکبار سيلندر گاز به دوشی هم روی شاخش بود و من بعنوان پسر بزرگ خانواده، تا وقتی سربازی‌ام شروع نشده بود مسئول نفت و گاز فراهم کردن برای خانه بودم.

ما در تمام مدت جنگ اهواز بوديم چون جای ديگری نداشتيم که برويم. نفت و گاز هم که اوضاعش اونجوری بود که نوشتم بنابراين حمام کردن با گاز سيلندر از اساس فراموش‌مان شده بود. همين که گاز به پخت و پز می‌رسيد شانس می‌آورديم. برای حمام کردن فقط يک راه وجود داشت و آن هم گرم کردن آب با نفت بود.

پاييز و زمستان‌ها توی حمام خانه‌مان يک بخاری نفتی علاءالدين گذاشته بوديم با يک ديگ بزرگ آب. بخاری آب را گرم می‌کرد و کاسه کاسه می‌ريختيم توی يک تشت بزرگ و آب سرد هم اضافه می‌کرديم و می‌شد حمام. البته بوی نفت هم می‌گرفتيم چون نه می‌شد در حمام را باز گذاشت نه پنجره را می‌شد مدام باز کرد چون هر چه گرمای بخاری بود از دست می‌رفت. بخاری علاءالدين حمام خانه‌مان در تمام سال‌های جنگ به عنوان آبگرمکن خدمت کرد.

حالا سهم زندگی ما همين علاءالدين بود سهم اين چهل دزد بانکی اختلاس 3 هزار ميليارد تومان. هر دو هم توی خوزستان. آنوقت اسم اين سهامداری را هم گذاشته‌اند مردمسالاری دينی.

نظرات

پست‌های پرطرفدار