الپر جان! حالا حتمأ که نبايد بابت همه چيز نظر داد

اين را برای به عنوان خواننده‌ی وبلاگ الپر برای او مي‌نويسم.

در اين که آن‌هايي که در ايران هستند تصوير دقيق‌تری از وقايع دارند و تحليل‌شان مي‌تواند بهتر و مستندتر از خارج نشسته‌ها باشد شکي نيست، يا لااقل من شکي درباره‌اش ندارم، اما اگر بنا باشد همين مزيت گزارشگری و تحليل به مناسبت نزديکي آدم‌ها به رويدادهای اجتماعي جای خودش را به تصويرپردازی بدهد آن وقت در اين که واقعأ يک آدمي چقدر توانسته وقايع را به دور از تعصب ببيند بايد ترديد کرد.

اصلأ مشکل يا بدبختي ما در اين است که تصويرسازی جای واقعيت را گرفته.

گزارش‌های وبلاگي الپر تا جايي که ديده‌ام منصفانه بوده، همه‌مان هم آدم هستيم و پيش مي‌آيد که علايق و نگراني‌های شخصي‌مان هم در نوشته‌های‌مان بروز کنند و ناخواسته باعث آزار ديگران بشود. اما اين نوشته‌ی اخيرش درباره‌ی مسائل زنان را از يک موضعي نوشته که هيچ کجای حرفش با شرايطي که او دارد يا تجربه‌اش مناسبتي ندارد و تقريبأ خيالپردازی کرده. خيلي از او عذر مي‌خواهم از اين که نوشتم خيالپردازی کرده ولي واقعأ اينطور است.

خيلي صاف و روشن مي‌نويسم انتقادم را نسبت به اصل نوشته‌اش که يک پاراگراف است.

الپر چند بار مادر بوده؟ هيچ وقت نبوده. من هم نبوده‌ام. پس چه احساس مشترکي بين يک حرکت اجتماعي و بچه بزرگ کردن دارد که نصيحت کرده که بچه را نبايد با آزمون و خطا و اين حرف‌ها بزرگ کرد؟ يا مادرانه بايد از اين نوزاد حراست کرد و تجربه‌ی جديد مادری و مابقي توصيف‌هايش؟

تا اينجای حرفش را از خودش تصويرپردازی کرده و هيچ حظي از واقعيت در آن‌ها نيست. جنسيتش هم که اجازه‌ی تجربه‌ کردن زنانگي را به او نمي‌دهد پس حرف زدنش از تجربه‌ی مادری و اين‌ها آن هم برای زنان که اصل نوشته‌اش را بر آن سوار کرده خيلي ديگر او را از واقعيت‌های مرتبط با زنان دور مي‌کند.

پس لابد بايد پدر بوده باشد که بداند بچه بزرگ کردن چقدر به پروراندن يک حرکت اجتماعي شبيه است. خوب الپر چند بار پدر بوده؟ فعلأ اين را هم نبوده که باز بشود گفت بخشي از تمثيلش درباره‌ی يک حرکت اجتماعي به تجربه‌ی شخصي‌اش از پدر بودن برمي‌گردد.

الپر چقدر به همين رويه‌ای که الان به عنوان گزارشگر وقايع اجتماعي دارد در زمان درگيری‌های سياهکل و مابقي جريانات بوده؟ اين را هم نبوده. مبنای حرفش خوانده‌هايش است و بس. از بخت بد، و به مدد تيغ تيز سانسور همه‌مان هم که تاريخ و سياست را بعد از جناب بررّس دست دوم و بلکه سوم مي‌خوانيم. خوب حرف‌مان اگر صحت داشته باشد بايد مبتني بر يک تحقيق درست و درمان باشد. اين مباني تحقيقي که الپر حرفش را به آن استناد کرده چيست؟ وقايع تاريخ معاصر را که با نگاه توليد خبر برای روزنامه که تحليل نمي‌کنند؟

و اين حرف آخرش که:" و خیلی واضح: آیا الان هم خانواده ها اجازه می دهند دخترانشان مثل قبل در خیابان و مترو برای کمپین امضا جمع کنند؟" آدم برای اين حرف يا بايد آمارگيری کند و يا آنقدر در موضوع کارشناس باشد که نظرش صائب باشد. الپر آمارش را ندارد، چون هيچکس ديگری هم ندارد، و در ضمن کارشناس مسائل زنان هم نيست يا حتي برای اين کار کمپين ‌امضا هم نگرفته که باز بگويد تجربه‌ی خودش را مي‌گذارد به عنوان مدرک اثبات حرفش. پس به چه حسابي اين موضوع اينقدر برايش وضوح پيدا کرده؟

الپر عزيز! مادامي که شما و من و باقي مثل ما در جايگاهي نيستيم که تصوير درستي از وقايع داشته باشيم، چه به لحاظ جنسيت که اصلي‌ترينش است، و چه به لحاظ تجربه و نگاه کارشناسي، خوب چه لزومي دارد که اظهار نظر کنيم و اين وضعيت هردمبيل را که همه در همه چيز اظهار نظر مي‌کنند خراب‌تر کنيم؟

اين تصويرپردازی شما از وقايعي که لااقل آدم‌هايش دور و اطرافت هستند و مي‌شود تحقيق کني و به آن بي‌توجهي به آدم‌های دورتر امکان مي‌دهد بنشينند و هزار جور حرف بي ربط به اسم اين وقايع تحويل مردم بدهند. شما که وقايع را با تمثيل‌هايي که يکي‌شان هم در مورد خودتان صادق نيست و اساسأ امکان تجربه کردنش را هم نداری مخلوط‌شان مي‌کني آنوقت نبايد تعجب کني که چرا ديگران همين تصاوير را تبديل مي‌کنند به مستندات. آنوقت يک نفر از همين مستندات به عنوان حمايت از يک گروه و جمعيت استفاده مي‌کند و يکي ديگر همين را مي‌کوبد توی سرشان. بعد خود شما معترض مي‌شوی به هر دو طرف.

الپر جان! حالا حتمأ که نبايد بابت همه چيز نظر داد.

نظرات

پست‌های پرطرفدار