عقب گرد با صدای بلند

مدت ها بود با خودم فکر مي کردم چرا خاتمي با همه حرف و حديث هايي که در باره مسايل مالي خانواده هاشمي و بخصوص موضوع آثار باستاني ايران وجود داره مرعشي رو به عنوان رئيس سازمان ايرانگردی و ميراث و... انتخاب کرده؟ و جالب هم اينه که مرعشي بلافاصله علي هاشمي رو به عنوان معاون تجهيزات سازمان منصوب کرده. نوشته حسين درخشان درباره يکدست شدن تدريجي حاکميت و ترجيح هشت ساله گذشته برای تحمل خاتمي نسبت به هاشمي بسيار درسته اما به نظرم داستان اين ترجيح دادن باعث شده تا خاتمي و هاشمي باز هم به هم نزديک بشن. به نظر من گزارش شرق از سخنراني صفار هرندی بخشي از نظر حسين رو کاملأ تأئيد مي کنه اما هنوز دولت خاتمي با کمترين اختياراتي که داره باز هم مي تونه آدم هايي از گروه هاشمي رو در پست هايي قرار بده که مجلسي ها نتونن کاری بهشون داشته باشن. يکيش همين مرعشي و به دنبالش علي هاشمي هست و به نظرم مي رسه فقط اينها نيستند. گمان من اينه که داستان اون سه تا دزدی که رفتن توی باغ يک بابايي ميوه خوردن و صاحب باغ يکي يکي باهاش دوست شد و آخر سر کلک هر سه تاشون رو کند داره تکرار مي شه اما حالا خود اون هايي که کلکشون داره کنده مي شه پشت در باغ دارن با هم رفيق مي شن. اين همون کاريه که هاشمي برای اومدن خاتمي انجام داد و بعدها در يکي دو تا مصاحبه به دوم خردادی ها گفت که با کمک ما اومدين اما تنهايي ادامه دادين. حالا ظاهرأ خاتمي که انتخابات رو برگزار کرد و شکست رو به دوم خردادی ها تقديم کرد تنها چاره ای که داره اينه که با هاشمي رفاقتش رو تجديد کنه.البته اگر خاتمي مطمئن باشه که با رفتنش از رياست جمهوری خودش و ديگران قلع و قمع نمي شن بعيده چنين کاری رو انجام بده اما گمان من اينه که خاتمي مي دونه چه بلايي سرش ميارن و اگر نجنبه قطعأ پوست خربزه رو زير پای او و بقيه ميذارن. نمونه اش همين حرف هائيه که امام جمعه شميران درباره سعيد امامي زده. يعني گروه مقابل مي خوان پرونده دوم خرداد رو که باز مي کنن از همون صفحه اولش حسابرسي کنن همونطوري که سمندر در صبحانه لينک خبر رو گذاشته توپخانه تهمت زدن و پرونده باز کردن برای شليک به طرف نمايندگان مجلس ششم به غرش درآمده و نمايندگان قبلي برای شروع مراسم دفاع اول از همه با يونسي ديدار کردن که گزارشش در شرق چاپ شده.
احتمالأ اگر فرضياتم درست باشه برای نزديک شدن مجدد خاتمي به هاشمي چند نفری از دوم خردادی ها به افتخار بازنشستگي نائل ميان. اما از همه اين حرف ها به کنار در شکل سياسي و اجتماعي داريم
مي رسيم به دوران قبل از دوم خرداد. درسته که درک عمومي از اصلاحات در بين مردم افزايش پيدا کرده ولي آدم های زيادی حاضر نيستن در کوتاه مدت به خريد کالايي فکر کنن که خريد قبليشون هنوز از زور بي استفاده موندن داره پوسيده مي شه. اصلاح طلبان به اين فکر نکردن که مثلأ چرا مردم و بخصوص جوان ها حاضرن سي دي موسيقي و فيلم رو از بازار سياه بخرن و ده دفعه کپي کنن و تا تهش رو ببلعن اما حتي کتاب های مطرح ترين آدم های دوم خردادی مثلأ از فرط اهميت به صورت زيراکسي دست به دست نمي شد. به نظر من يکي از معانيش مي تونست تصورات بزرگ و نامحدود اصلاح طلبان از خودشون و جامعه باشه. نتيجه اينکه هشت سال از عمر اهالي شريف وطن گذشت با آگاهي کامل اما هيچکس نه برای انتخابات شوراها و نه مجلس حاضر نشد رأی بده. همگي با هم نشسته ايم لب جوی آب و گذر عمر شريفمان رو مي بينيم، دستشان درد نکنه، فقط اشکالش اينه که اقای خاتمي نگفته بودن اين جوی محترمي که حفر کردن دويست سيصد متر پائينتر دوباره دور مي زنه باز مياد سر جای اولش. ما هم بيسواديم که يک برگ درخت از باب شاعر مسلکي ملي مان توی جوی آب رها نکرديم بلکه با آمدن دوباره ش دنباله جوی آب رو بگيريم و از دور زدنش مطلع بشيم.

نظرات

پست‌های پرطرفدار